سالها پیش از این
زیر یک سنگ گوشه ای از زمین
من فقط یک کمی خاک بودم همین
یک کمی خاک که دعایش
پر زدن آن سوی پرده آسمان بود
آرزویش همیشه
دیدن آخرین قله کهکشان بود
خاک هر شب دعا کرد
از ته دل خدا را صدا کرد
یک شب آخر دهایش اثر کرد
یک فرشته تمام زمین را خبر کرد
و خدا تکه ای خاک برداشت
آسمان را در آن کاشت
خاک را
توی دست خود ورز داد
روح خود را به او قرض داد
خاک توی دست خدا نور شد
پر گرفت از زمین دور شد
راستی
من همان خاک خوشبخت
من همان نور هستم
پس چرا گاهی اوقات
این همه از خدا دور هستم؟!
برچسبها:
- اگه اون تونسته فراموش کنه منم میتونم .
+ می بینی ؟ هنوز دوسش داری .
- از کجا معلوم ؟
+ هنوز می خوای کارایی بکنی که اون کرده !
(شب های روشن)
برچسبها:
خلقت زن - شل سیلور استاین
از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت
فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : چرا اين همه وقت صرف اين يکی می فرماييد ؟
خداوند پاسخ داد : دستور کار او را ديده ای ؟
او بايد کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستيکی نباشد!
بايد دويست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جايگزينی باشند،
بايد بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذاي شب مانده کار کند!
بايد دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جايش بلند شد ناپديد شود.
بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشيده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند
و شش جفت دست داشته باشد
فرشته از شنيدن اين همه مبهوت شد
گفت : شش جفت دست ؟ امکان ندارد !
خداوند پاسخ داد : فقط دست ها نيستند؛ مادرها بايد سه جفت چشم هم داشته باشند !
-اين ترتيب، اين می شود يک الگوي متعارف برای آنها؟! خداوند سری تکان داد و فرمود : بله
يک جفت برای وقتی که از بچه هايش می پرسد که چه کار می کنيد، از پشت در بسته هم بتواند ببيندشان، يک جفت بايد پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد !!
و جفت سوم همين جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند بتواند بدون کلام به او بگويد او را می فهمد و دوستش دارد!
فرشته سعی کرد جلوي خدا را بگيرد ...
اين همه کار براي يک روز خيلی زياد است. باشد فردا تمامش بفرماييد
خداوند فرمود : نمی شود !!
چيزی نمانده تا کار خلق اين مخلوقی را که اين همه به من نزديک است، تمام کنم
از اين پس می تواند هنگام بيماری، خودش را درمان کند، يک خانواده را با يک قرص نان سير کند و يک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگيرد
فرشته نزديک شد و به زن دست زد...
اما ای خداوند، او را خيلی نرم آفريدی!
بله نرم است، اما او را سخت هم آفريده ام. تصورش را هم نمی توانی بکنی که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد
فرشته پرسيد : فکر هم می تواند بکند ؟
خداوند پاسخ داد : نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد
آن گاه فرشته متوجه چيزي شد و به گونه زن دست زد
ای وای، مثل اينکه اين نمونه نشتی دارد! به شما گفتم که در اين يکی زيادی مواد مصرف کرده ايد !
خداوند مخالفت کرد : آن که نشتی نيست، اشک است !!
فرشته پرسيد : اشک ديگر چيست ؟
خداوند گفت : اشک وسيله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا اميدی، تنهايی، سوگ و غرورش
فرشته متاثر شد
شما نابغهايد ای خداوند، شما فکر همه چيز را کرده ايد، چون زن ها واقعا" حيرت انگيزند
زن ها قدرتي دارند که مردان را متحير می کنند
همواره بچه ها را به دندان می کشند
سختی ها را بهتر تحمل می کنند
بار زندگی را به دوش می کشند
ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند
وقتی مي خواهند جيغ بزنند، با لبخند مي زنند
وقتی می خواهند گريه کنند، آواز می خوانند
وقتی خوشحالند گريه می کنند
و وقتی عصبانی اند می خندند
برای آنچه باور دارند می جنگند
در مقابل بی عدالتی می ايستند
وقتی مطمئن اند راه حل ديگری وجود دارد، نه نمی پذيرند
بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هايشان کفش نو داشته باشند
براي همراهی يک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند
بدون قيد و شرط دوست می دارند
وقتی بچه هايشان به موفقيتی دست پيدا می کنند گريه می کنند و و قتی دوستانشان پاداش می گيرند، می خندند
در مرگ يک دوست، دل شان می شکند
در از دست دادن يکی از اعضای خانواده اندوهگين می شوند
با اينحال،
وقتی می بينند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند
آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستيد.
قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد
زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانند که بغل کردن و بوسيدن می تواند هر دل شکسته اي را التيام بخشد
کار زن ها بيش از بچه به دنيا آوردن است، آنها شادی و اميد به ارمغان می آورند. آنها شفقت و فکر نو مي بخشند
زن ها چيزهای زيادی برای گفتن و برای بخشيدن دارند
خداوند گفت : اين مخلوق عظيم فقط يك عيب دارد
فرشته پرسيد : چه عيبی ؟
خداوند گفت : قدر خودش را نمی داند...!
برچسبها:
بيراهه رفته بودم
آن شب
دستم را گرفته بود و مي کشيد
زين بعد همه عمرم را
بيراهه خواهم رفت
زنده یاد حسین پناهی
برچسبها:
از آدمها بت نسازید ، تا روزی مجبور به شکستن آنها نشوید
برچسبها:
روزی که مرضیه را به سلول کنار سلول ما آوردند، من هنوز بازجوئیم تمام نشده بود. شلاق زیادی خورده بودم. و پایم پانسمانی بود. علت لو رفتن گروه را نمی دانستم. اما کم کم متوجه شدم که همه کسانی را که من می شناخته ام و مرتبط با گروه بوده اند دستگیر کرده اند. مرضیه ساده ترین سمپات این تشکیلات بود. من حتی از این که مصطفی توانسته بود او را جذب جریانات سیاسی کند، تعجب می کردم. بخصوص با آن آشنایی مضحک خیابانی. می توانستم بفهمم که قضیه بیشتر یک حالت عاطفی دارد. چند بار هم به مصطفی گفته بودم " مواظب باش " و او گفته بود " مواظبم " خیلی دلم می
برچسبها:
تو با تمام قلب من نیومده یکی شدی
به قصد کشتن اومدی تمام زندگی شدی
بیا به قلب عاشقم بهونه ی جنون بده
اگه مثل من عاشقی تو هم به من نشون بده
من که بریدم از همه به اعتماد بودنت
دیگه باید چی کار کنم واسه بدست اوردنت
از لحظه ای که دیدمت بیرون نمیرم از خودم
دیگه قراره چی بشه بفهمی عاشقت شدم
درد منو کی میفهمی عاشقتم چون بی رحمی
دوری ازم تا رویا شی عاشقتم هرچی باشی
اگه به هم نمی رسیم تو با تمام من برو
همین برای من بسه که ارزو کنم تو رو
به من که فکر میکنی پر میشم از یکی شدن
همین برای من بسه که فکر می کنی به من
درد منو کی میفهمی عاشقتم چون بی رحمی
دوری ازم تا رویا شی عاشقتم هرچی باشی
برچسبها:
برچسبها:
برچسبها:
من آدم نرفتن ام، آدم دوست موندن، یا اصلا آدم دیر رفتن ام
خیلی دیر...
اما وقتی برم، دیگه آدم برگشتن نیستم. آدم مثل قبل شدن نیستم. باور کن!!
بچه ها جونم رمان تقاص هما پور فتحی رو بهتون پیشنهاد میدم دانلود کنید+رمان عشق اجباری
شما هم رمان مورد علاقه تون رو پیشنهاد بدید بخونم!
برچسبها: